
خانه بصیری یا بصیر السلطنه شیراز؛ سفر به دوران
در بافت تاریخی شهر شیراز آثار بسیاری از زندگی مردمان گذشته به چشم میخورد. گذر سنگ سیاه و چند محله دیگر که در زمانهای گذشته برای خودشان کیا و بیایی داشتند و امروز دیگر جزو محلههای درجه یک به شمار نمیروند، جزو همین بافت قدیمی و تاریخی هستند. گذر سنگ سیاه با آن بافت قدیمی و کوچههای باریک 90 سانتیاش (که به نام کوچه آشتی معروف است) با وجود خانههای اشرافی و گاهی مرموز جذاب میشود و این جذابیت تا بدانجا پیش میرود که میتواند شبهای ترسناکش با آن کوچههای تنگ و تاریک را در ذهن کمرنگ کند و شما را بارها و بارها بهسمت خویش فرابخواند. یکی از بناهای تاریخی این محله خانه بصیری از جاذبههای گردشگری شیراز است. امروز میخواهم در نابرو شما را با این بنای تاریخی بیشتر آشنا کنم.
خانه بصیری؛ تجربه حس گمبودگی میان زمان حال و گذشته
همسویی بافت تاریخی با فرهنگ مردمانی که در آنجا زندگی میکنند، درواقع تعاملات و هویت محل و بناهای تاریخی را همچنان حفظ میکند. البته باید بدانید با اینکه در این محل گذر زمان و دورههای تاریخی متفاوتی به چشم میخورد، ما بناهای کمسن 3 تا 20 سال در کنار بناهای مرمتشده 100ساله و حتی بیشتر شما را در میان زمان حال و گذشته آونگ نگه میدارند و چهبسا که سردرگم هم بشوید.
هرچند مرمت بناها تقریبا بهگونهای انجام گرفته که رنگ آجر و نوع چوب و ملاتها، رنگ به کار رفته در مرمت کاشیها و سردرها آنها را تازهساخت نشان میدهد، با ورود به خانههای قدیمی روح مکان شما را در تاریخ به عقب میکشاند و میتوانید حس وجودی مردمانی را که در آن میزیستهاند، درک کنید.
مکان و نحوه دسترسی به خانه بصیری
روی نقشههای موجود در اینترنت هیچ نام و نشانی برای خانه بصیری نیست. برای رسیدن به بنا باید خودتان را به ارگ کریمخانی برسانید. آنجا که رسیدید، از عابران یا مغازهداران بپرسید که بقعه «بیبی دختران» کجاست. بقعه پیچیدهشده در گُل رز صورتی را که دیدید، مطمئن میشوید که وارد گذر سنگ سیاه شدهاید.
حالا میتوانید خیابان را تا انتها پیش بروید و به آرامگاه سیبویه برسید. از آنجا وارد بازارچه حاج زینل بشوید و بهدنبال خانه بصیر بگردید. بهدلیل بافت آن محل بر روی بیشتر دیوارها شعارهایی درباب مضرات سیگار و دخانیات و مبارزه با فساد نوشته شده است.
با وجود خریدن بنا توسط میراث فرهنگی و اختصاص دادن بودجه برای مرمت آن، خانه برای اهالی جدید محله ناآشناست و پیدا کردن آن کار سختی است. برای همین برای پیدا کردن خانه بصیری ترجیحاً از یک فرد بومی کمک بگیرید یا اینکه زمان پرسیدن نشانی به سراغ مغازهداران سنوسالدار بروید. کوچهها اغلب تابلو و نام و نشان ندارند و بهسختی میتوان خانه را پیدا کرد. اما نشان شما میتواند مغازه قدیمی بقالی یا دخانیات متین باشد.
گذر از هفتخان برای رسیدن به خانه بصیری
به محدوده مکانی که خانه بصیری در آن بنا شده است، بازارچه حاج زینل میگویند که بیشباهت به کوچههای پشت بازار تهران نیست. نبش کوچهای فرعی و البته بینام (بدون تابلو شهرداری) درِ آهنی بزرگی را خواهید دید که در میان دیوارهای آجری یک بنای نیمهمخروبه محبوس شده است.
نشانی از زنگ نیست و در را که میکوبید، صدای مردی از آن سو بلند میشود که با چه کسی کار دارید و که هستید و نشان خانه را از کجا میدانید و چرا میخواهید از آن بازدید کنید و اصالتا کجایی هستید و این همه خانه زیبا در آن منطقه هست، پس چرا شما دوست دارید آنجا باشید و اصلاً شیراز پر از بنای تاریخی است و اینکه شما نمیتوانید این بنا را ببینید و از کجا باید به همدیگر اعتماد کنید.
رمز عبور به خانه بصیری
همه این سوالها که پرسیده شد، شما پاسخ بدهید یا خیر صدا از دور به نزدیک میرسد، در پس از باز شدن قفلهای بسیار از آن سو به روی شما گشوده میشود و مردی میانسال به شما لبخند میزند و البته که این لبخند بهمعنای «بفرمایید داخل» نیست.
اگر که متصدی خانه به شما اعتماد کرد یا اینکه شما همراه یک فرد بومی به آنجا رفته باشید، میتوانید به داخل خانه قدم بگذارید؛ در غیراینصورت تلاشتان بینتیجه بوده است.
گشتن در خانه بصیر؛ تجربه حس دیرینگی
وارد خانه که میشوید، درِ پشت سرتان بسته میشود. مرد همان قفلهای بزرگ را از جیبش درمیآورد و روی در میزند. در را قفل میکند و کلیدش را درون جیبش میگذارد. شما بر روی کپهای خاک ایستادهاید که زمانی بخشی از ساختمان بوده است. پیش رویتان درِ فلزی قفلشده با حکاکی حروف ابجد و پشت سرتان صدای واغ واغ سگِ درون خانه است که احساس ناامنی کرده و میخواهد از خانه و روح آن درمقابل غریبهها محافظت کند.
باید به این نکته توجه داشت که خاکها و آجرهای ریختهشده در اطراف دیوارها، نقش و نگارهای روی دیوارها و گاهی نقش حروفی که شبیه به حروف ابجد هستند بر روی آجرها، مرمت خانه که در بعضی سطوح از بین رفته و گویی این مخروبه زیبا بر روی بقایای بنایی دیگر بنا شده است، علفهای هرز حیاط که تا زانوی یک انسان با قامت متوسط میرسد، صدای سگ سیاه خانه که خود را محافظ خانه میداند، همگی میتواند کمی فضای دلهره برای بیننده ایجاد کند. خصوصاً اگر بازدیدکننده کمی هم به دنیای ماوراءالطبیعه و نیروهای آن اعتقاد داشته باشد.
سقف آینهکاریشده در بنایی کاهگِلی
وارد خانه که شدید و کمی به فضای سنگین آن عادت که کردید، متوجه میشوید که متصدی خانه شما را ترک کرده و تنها توصیهاش این بوده است که در طبقات در وسط اتاق راه نروید؛ چون احتمال ریزش سقف وجود دارد.
از حیاط اول عبور میکنید و به ساختمانی دوطبقه میرسید که در وسط حیاط آن یک حوض قرار دارد و با پلههایی باریک اما بلند که یک نیمدایره را میپیمایند، به طبقه دوم میرسد. پلهها کاشیهای آبی و سفید دارند. بهدلیل تیرهای چوبی به کار رفته در سقف و دیوارها بهنظر این بخش از بنا از سایر بخشهای آن قدیمیتر است.
سقف آینهکاری که میتوانست آب حوض زیرش را در زمان حیاط اعضای خانه در خود بنمایاند، همچنان از هرگونه گزندی در امان مانده اما همچنان صدای متصدی خانه میآید که از وسط اتاقها حرکت نکنید که امکان ریزش سقف هست.
زیباییهای دیگر خانه بصیری
شکست نور و سایه در این بنا به آن کمی حالت زنانه میدهد؛ بهطوریکه گویی وقتی تماشاگر در وسط حیاط یا حوض بایستد، نمیداند با چگونه فضایی روبهروست. درهای متعدد به رویش باز شدهاند و سقف نیز خودش را مینمایاند. در کنار این بنا، ساختمان سرطویله قرار گرفته که مخروبهای بیش نیست؛ با علفهایی که تا زانوی شما بلند شدهاند.
علفها، دیوارهای کاهگِلی ریخته و احتمال وجود مار در زیر پایتان شما را بهسرعت بهسمت حیاط مسکونی یا همان اندرونی میبرد؛ جایی که متصدی و خانوادهاش در آن زندگی میکنند و چون بخشی از زندگی دیگری است و توسط آینههایی که دخترکان خانه از آن استفاده میکنند مرزبندی شده است، نمیتوانید از حوض بزرگ وسط حیاط آنسوتر بروید.
با اینکه قسمت اندرونی خانه کاشیهای بسیار دارد و دور تا دور حیاط با ازارهها، نردههای فلزی ظریف، ستونهای کندهکاریشده، کاشیهای به رنگ آبی، سبز، فیروزهای و سیاه، درهای چوبی اتاقها که بهسمت حیاط باز میشوند، آینههایی که داخل اتاقها درون دل دیوار جا گرفتهاند و از حیاط خانه مشخص هستند و همگی عناصری با ظرافت هستند، باز فضای این بخش از خانه کمتر مرموز است.
گستره دید شما بازتر و حس مکان از استواری بیشتری برخوردار است. درختهای نارنج و انار و حوض مخروبه سدی است بین شما و اندرونی و فضای خصوصی زندگی خانوادگی متصدی؛ بنابراین شما در حیاط نمیتوانید جلوتر بروید و از اینجا میبایست با خانه وداع کنید.
چرا متصدی در را پشت سر بازدیدکنندگان قفل میکند؟
از لحظهای که تصمیم دارید از اندرونی خارج شوید تا زمانی که از زیر هشتی میگذرید و به حیاط اول میرسید، دقیقهای طول نمیکشد. در این میان مرد متصدی توضیح میدهد که بهدلیل دزدیهای فراوان از خانه و اینکه خانه امانت میراث فرهنگی است، مجبور است اگر بازدیدکنندهای را به آنجا راه داد، در را پشت سرش قفل کند.
اسرارآمیز بودنِ خانه بصیری
خانه بصیر جزو آثار تاریخی است و برای مرمت آن بودجه خاصی هم در نظر گرفته شده است ولی هرگز احیا و مرمت بنا محقق نشده است. از کاربری دانشگاه تا اقامتگاه همگی آرزوهای محققنشده میراث فرهنگی است. محلیها اعتقاد دارند روح بصیر الملک که مباشر ایلخانی بوده و در دوران قاجار زندگی میکرده است، نمیخواهد کسی به آنجا دسترسی پیدا کند و نیروهای ماوراءالطبیعه از آن محافظت میکنند. ایشان اعتقاد دارند زمانی که بارها و بارها از جلوِ درِ خانه عبور میکنی، اما نمیتوانی آن را بیابی، باید بدانی که این یکی از نشانههاست.