
امامزاده عینعلی و زینعلی در دره پونک
امامزاده عینعلی و زینعلی، امامزادهای در شمال غرب تهران است. در کوچه و پسکوچههای محله پونک، یک امامزاده کوچک با حیاطی با صفا وجود دارد. در شرق بزرگراه اشرفی اصفهانی نرسیده به بزرگراه نیایش، کوچههایی وجود دارد که محلیها به آن ده پونک میگویند. شباهت به ده نیز دارد. تعجب نکنید از اینکه تمامی کوچههای این محله نامشان پونه است که تنها یک شماره در آخر آنها قرار گرفته است. کوچهها و خیابانهای باریک که دوطرفه نیز هستند از ویژگیهای خاص این محله است. اما همه محلیها امامزاده را خیلی خوب میشناسند اگر پیدا نکردید کافی است از هر رهگذری بپرسید که امامزاده کجاست؟
ورودی قدیمی امامزاده بیشتر از یک سال است که در حال بازسازی و تغییر است. پیشترها برای ورود به امامزاده از کوچه باریکی عبور میکردی که در انتها به حیاط امامزاده میرسیدی. اما در یک سال اخیر، به علت بازسازی و تعمیرات، پایینتر از کوچه مذبور در بزرگ سبز رنگی، به منظور ورود به حیاط امامزاده تعبیه کردهاند.
وارد حیاط میشوم نشانههای بازسازی و تعمیرات همه جا دیده میشود. اینجا برخلاف امامزادههای دیگر، در بدو ورود خانمها را مجبور نمیکنند که چادر سرشان کنند اما سبدی چادر کنار در ورودی گذاشتهاند که هر کس خواست از آنها استفاده کند.
حیاط باصفای امامزاده عینعلی و زینعلی قبرستان کوچکی است از قبرهای قدیمی و جدید. قدیمیترین قبرهای این قبرستان به سال 1370 باز میگردد که زمان بازسازی این امامزاده نیز بوده. در میان قبرها قدم میزنم و اسامی روی آنها را با خود میخوانم. پسوند نام خانوادگی خیلی از آنها پونکی است. گویی قدیمیهای این محله منزل آخرتشان نیز همین محله است. در انتهای حیاط جایی که کم کم منظره بینظیر پشت امامزاده آشکار میشود، ساختمان کوچکی میبینید که خود بقعه امامزاده است.
عینعلی و زینعلی کیستند؟
عینعلی و زینعلی از فرزندان امام سجاد(ع) هستند که گویی زمان فوتشان سن کمی داشتهاند. در مورد سن دقیق این دو فرزند امام سجاد (ع)، روایتهای متعددی وجود دارد اما چیزی که از آن مطمئن هستیم آن است که سن عینعلی و زینعلی کم بوده است. همچنین در مورد اینکه چگونه در این محل دفن شدهاند نیز روایتهای مختلفی وجود دارد. برخی از معتقد هستند که عینعلی و زینعلی در زمان امام رضا (ع) به ایران آمده بودند که به دیدار امام رضا روند و اما توسط خلیفه عباسی در این محل کشته شدهاند و برخی روایت دیگری از کشته شدن این دو دارند.
در زمان فتحعلی شاه مکان کشته شدن عینعلی و زینعلی به عنوان یک امامزاده در نظر گرفته شد. بنای امروزی امامزاده در سال 1337، توسط ناصر فرمانفرما ساخته شده که در دهه 70 و 80 شمسی بازسازیهای روی آن صورت گرفته و گویی ضریح امامزاده نیز که قبلترها چوبی بوده در این زمان عوض شده است.
امامزاده عینعلی و زینعلی کجاست؟
درست جایی که حیاط امامزاده تمام میشود با منظرهای فوقالعاده از دره پونک روبرو میشوید. جایی که سالهای سال به آن بیاعتنایی شده بود و درختان در آن خود به خود رشد میکردند و یا خشک میشدند. در سالهای اخیر که شهرداری تهران به فکر افتاده که از این محوطهها استفاده کند به فکر بهبود این منطقه افتاده و در واقع این بخش، یکی از فازهای پارک نهجالبلاغه است. پارکی که از بزرگراه حکیم آغاز میشود و با گذر از بزرگراه همت به بزرگراه نیایش میرسد. فضایی با منظره فوقالعاده زیبا که آسمان و زمین را در این دره به هم میرساند و در دور دستها برج میلاد تهران دیده میشود. این فاز از پارک نهجالبلاغه هنوز افتتاح نشده است. برای لذت بردن از منظره زیبای دره پونک در حال حاضر تنها میتوان ازکنار امامزاده عینعلی و زینعلی استفاده کرد.
آستان امامزاده عینعلی و زینعلی
پیرمردها و پیرزنهای محله از طرفداران اصلی امامزاده عینعلی و زینعلی هستند. اما علاوه بر این آنها، در این امامزاده جوانان زیادی هم مشاهده میکنید. علت این امر، شاید به این دلیل است که اینجا خبری از تذکرهای گوناگون حجاب و غیره نیست و مصداق بارز «هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هر چی میخواهد دلت تنگت بگو» است.
ضریح امامزاده عینعلی و زینعلی
دم در امامزاده کفشهایم را میکنم که به داخل بروم و زیارتی کنم. قبل از ورود پیرمردی از پشت سر میگوید خانم اگر داخل میروید لطفا خانم خورشیدی را صدا کنید. بگویید منتظرش هستم. وارد میشوم و با صدای بلند میگویم: خانم خورشیدی بیرون منتظرتان هستند. کسی جواب نمیدهد. سه چهار زن دیگر با صدای بلند تکرار میکنند خانم خورشیدی. خانم خورشیدی که شدیدا مشغول صحبت است برمیگردد و سر تکان میدهد. ضریح را زیارت میکنم در حالیکه صدای روضهخوان فضا را پر کرده و دعای «امن یجیب» میخواند.
زنی درخواست روضه دارد اما پول خرد ندارد ازم میپرسد 50 تومانی خرد داری. سر تکان میدهد. داخل امامزاده گویی همه با هم از اهل یک خانواده هستند. اینجا همه با هم مهرباناند. گوشهای مینشینم و مبهوت فضا میشوم. زنی کنارم با موبایل صحبت میکند و میگوید انشاالله که چیزی نیست شفا پیدا میکند. تلفن را که قطع میکند میپرسد صدایم بلند بود؟ در جواب میگویم نه من که چیزی نشنیدم. اینجا مقصد دلشکستگان است. کسانی که برای شفای مریضی دعا میکنند و کسانی که ناامید از همه جا هستند و امید آخرشان خداست.
خداحافظی با امامزاده
در طی سالهای اخیر امامزاده توسعه بسیار داشته است. سرویسهای بهداشتی بزرگ با آب گرم از جمله این توسعه است. ساختمان بزرگی با نام مرکز فرهنگی، چندین سال است که در حال ساخته شدن است. اما این مرکز فرهنگی با همین ساختمان نصفه و نیمه در حال کار کردن است و کارهای کوچک فرهنگی میکند. دستگاه الکترونیکی کمک به خیریه نیز از دیگر موارد عجیب حیاط امامزاده بود که روزی که من به آنجا رفتم خارج از سرویس بود. در حیاط امامزاده به تازگی سه شهید نیز دفن کردهاند. پنجشنبهها ظهر و عصر اینجا صفای دیگری دارد. شلوغتر از معمول است از آن جهت که بسیاری به دیدار عزیزان خاک کرده خود میآیند. عصرهای پنجشنبه شمعهای بسیاری میبینی که بر مزار قبور روشن شده است.